يادش به خير...
ميان آن جنگل سبز...
ساکت و آرام و برهنه....
سالهای سال...
چشم در چشم...
دست در دست....
يك سفره....
يک نفس...
شبانگاه تا بامداد...
افسوس....
تنها يكبار هم بستر شديم!....
هنگام سوختن...
در شومينه هيزم شكن!
عليرضا نجفيان